کمک به کودکان خياباني در زمستان

1- چيزي نخريد! 

بيشتر اين بچه ها رو خونواده هاشون روزانه اجاره ميدن. پولي که به اونها ميدين و تموم کردن چيزايي که دستشونه باعث نميشه اونا رو زودتر بفرستن خونه. به محض تموم شدن يه بسته چسب يکي ديگه ميدن که بفروشه

2- بهشون بي اعتنايي نکنين!

ناديده نگيرينشون. بي اعتنا نباشين. راتونو نکشين و نرين. شيشه ماشين رو ندين بالا. اين کارا باعث ميشه اون بچه با تنفر از اجتماع برگ بشه. صبور باشين و توضيح بدين که اون وسيله رو لازم ندارن. خشونت به خرج ندين. اون بچه بزرگ ميشه و اين خشونت رو به جامعه برميگردونه.

3- براشون دلسوزي الکي نکنين.

اگه کاري از دستتون بر نمياد الکي بچه رو گيج نکنين. سوال الکي نپرسين که مجبور بشه دروغ بگه. اونها خانواده دارن اما مجبورن دروغ بگن. نگين دوست داري بچه من بشي؟ اين جور حرفها آزار دادن روانيه بچه هاست. 


چه کاري از دستمون بر مياد 


1- بهشون خوراکي بدين

اکثر اين بچه ها سو تغذيه دارن براشون خوراکي هاي مقوي بخرين و بهشون بدين و مطمئن بشين که ميخورن. مثلا بسته کوچيک شير يا موز، ساندويچ گوشت يا مرغ. نارنگي يا پرتقال. اگه بهشون پول بدين ازشون ميگيرن. چيزي بدين که باعث بشه بدنشون تو اين سرما مقاومت بيشتري داشته باشه و مريض نشن. لباس بهشون ندين چون ازشون ميگيرن و وادارشون ميکنن با لباس کم تو خيابون باشن که مردم دلشون بسوزه. 

2- مثل يک فروشنده باهاشون برخورد کنين.

نذارين ازتون گدايي کنن. اگه داره التماس ميکنه توضيح بدين که بايد جنسش رو ببينين که آيا لازم دارين يا نه. يادتون باشه که شما مددکار اجتماعي نيستين و کاري هم از دستتون در همون لحظه بر نمياد پس صبور باشين و سعي کنيد لااقل مثل يک انسان با اون بچه برخورد کنيد.

3- از کلمات مودبانه استفاده کنين. اين بچه ها چيزي غير از فحش و کلمات زشت و جمله هايي که مناسب سنشون نيست نميشنون. باهاشون با احترام برخورد کنين تا هميشه تو ذهنشون بمونه که اجتماع دشمن اونها نيست. 

4- به نزديکترين کيوسک پليس بريد.

نگيد که فايده اي نداره چون داره! اگر ميزان گزارشات مردمي از جايي تعدادش بالا باشه اونها از بهزيستي تقاضاي واحد جمع آوري متکديان ميکنن. در حال حاضر بهزيستي اين امکان رو داره که بتونه بعضي از اين بچه ها رو به عنوان بد سرپرستي از خونواده هاشون بگيره. ( ميتونيد توي گزارشتون بگين که ميترسيد از اين بچه ها سواستفاده جنسي بشه) اونها وظيفه دارن که گزارش شما رو ثبت کنن. 


به بنياد کودک کمک کنيد يا بنيادها و موسسات مشابه. 

اونها سالانه از هزاران کودک کار حمايت ميکنن...


"از صفحه پلاس خانوم باهار نارنج که با مشورت دوستاشون در بهزيستي نوشتن"

 

شـــــک

سيما كاپشن محمود را برداشت و جيب هايش را گشت. توي جيب بغل فندكي ظريف و زنانه پيدا كرد و كنارش خودنويسي از همان جنس.

دردي توي قلبش دويد. صداي پاي محمود آمد. سيما كاپشن را سر جايش گذاشت. محمود لباس پوشيد. صداي زنگ در آمد.

محمود گفت:

_ من رفتم سر كار. ديرم شده.


و رفت و ترك موتور دوستش نشست. سيما لباس پوشيد و بيرون زد. ماشيني را در بست گرفت و تعقيبشان كرد. ميان راه زني خوش لباس با موهاي بلوندي كه از زير شال بيرون زده بود كنار خيابان راه مي رفت. محمود و دوستش آهسته كردند. نگاهشان به زن بود. قلب سيما كوبيد.


نگاهي به سر و وضع خودش و نگاهي به سر و وضع زن انداخت. زن توي كوچه اي پيچيد.

موتور هم داخل كوچه شد. لحظه اي بعد موتور پر گاز راه افتاد، از كنار زن گذشت.


زن جيغ كشيد. موتور با سرعت دور شد.

كيف زن توي دست محمود بود.

یه روز یه رشتیه

رشتيها جزء اولين ايرانيها بودن كه به دختراشون اجازه رفتن به مدرسه و تحصيل دادن.

اولین داروخانه شبانه روزی ایران (داروخانه کارون) و اولین خانه سالمندان و معلولین ایران توسط دکتر آرسن در رشت احداث شد.

اولین بانک ایران (بانک سپه) در رشت تاسیس شد.

رشت اولین شهر برای صادرات و واردات با اروپا بود. اولین کتابخانه ی ملی ایران، کتابخانه ملی رشت بود.


معروفترین پروفسورها و مغزهای ایرانی در دنیا (پروفسور رضا, پروفسور سمیعی, مرحوم پروفسور اکبرزاده , مرحوم دکتر بهزاد پدر زیست شناسی ایران, دکتر محمدرضا عطرچیان عضو AFFILATE مهندسین سیویل آمریکا (ASCE) عضو سازمان بین المللی کارشناسان ORDINEX که مرکز آن در کشور سوئیس میباشد) و... رشتی هستند.

این ها لاف نیست! بلکه عظمت یک شهر با پیشینه ی تاریخی, علمی و فرهنگیِ غنیست..

یه روز یه رشتیه در مخالفت با نفوذ بیگانگان در کشورمون قیام مسلحانه می کنه ولی هرگز حاضرنمیشه با سرباز ایرانی بجنگه

اون رشتی وطن دوست و با غیرت رو با نام میرزا کوچک خان جنگلی میشناسیم

یه روز یه رشتیه با گویش کاملا رشتی که زمانی رییس دانشگاه ملی ایران ( بهشتی ) بود ، پایه گذار دانشگاه صنعتی آریامهر ( شریف ) میشه ولی عشقی عجیب به تربیت فرزندان ایران دلیل همیشگی اون برای حضورش در دبیرستان البرز بود

اون رشتیه نخستین دکترای ریاضی ایران یعنی دکتر محمدعلی مجتهدی بوده.

همیشه به جزئیات دقت کنید...؟!

دوستم مژگان با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه ، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که 5 ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه ، این آقا هم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من بخونم!

از فردای اون روز مژگان و من نشستیم به نوشتنه یه دفتر خاطرات تقلبی واسش ، من وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم ، 10 جور خودکار واسش عوض کردم ، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگاش ...، چایی ریختم روش ...

مژی هم تا می تونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ پسری دوست نیستمو خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه و ...


بعد از یک هفته کار مداوم ما و پیچوندن آقای دوست پسر ، دفتر خاطراتو بُرد تقدیم ایشون کرد ... آقای دوست پسر در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سر مژی کوبید و گفت :

منو چی فرض کردی؟

اینکه سالنامه 1391 هست! تو 5 ساله داری تو این خاطره می نویسی؟

و اینگونه بود که مژی هنوز مجرد است.

چگونه شاداب و سلامت باشیم

:: سلامتی:

1- آب فراوان بنوشید.

2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید..

3- بیشتر از سبزیجات استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.

4- بااین 3 تا E زندگی کنید:

 Energy   

Enthusiasm         (شورواشتیاق)

Empathy             (دلسوزی و همدلی).

5- از ورزش کمک بگیرید.

6- بیشتر بازی کنید.

7- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.

8- روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.

9- 7 ساعت بخوابید.

10- هر روز 10 تا 30 دقیقه پیاده‌روی کنید و در حین پیاده‌روی، لبخند بزنید.

 

:: شخصیت:

11- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکنید: شما نمی‌دانید که بین آنها چه می‌گذرد.

12- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.

13- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.

14- خیلی خود را جدی نگیرید.

15- وقتی بیدار هستید بیشتر خیال‌پردازی کنید.

16- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.

17- گذشته را فراموش کنید.. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیاورید. این کار آرامش زمان حال شما را از بین می‌برد.

18- زندگی کوتاه‌تر از این است که از دیگران متنفر باشید. نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.

19- با گذشته خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید...

20- هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.

21- بدانید که زندگی مدرسه‌ای می‌ماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر می‌باشند.

22- بیشتر بخندید و لبخند بزنید..

23- مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. زمانی هم مخالفت وجود دارد. 

 

:: جامعه:

24- گهگاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.

25- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.

26- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.

27- زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید.

28- سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.

29- اینکه دیگران راجع به شما چه فکری می‌کنند، به شما مربوط نیست.

30- زمان بیماری ،شغل شما به کمک شما نمی‌آید، بلکه دوستان شما به شما مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.

 

:: زندگی:

31- کارهای مثبت انجام دهید.

32- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجویید.

33- عشق درمان‌گر هر چیزی است.

34- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است.

35- مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.

36- مطمئن باشید که بهترین هم می‌آید.

37- همین که صبح از خواب بیدار می‌شوید، باید از هستي تان شاكر باشيد.

38- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید.

وقت شناس باشیم!

در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که 30 سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی‌ از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود. 

در روز موعود، مهمان سیاستمدار تاخیر داشت و بنابر این کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای مستمعین صحبت کند. پشت میکروفون قرار گرفته و گفت: 30 سال قبل وارد این شهر شدم. انگار همین دیروز بود. راستش را بخواهید، اولین کسی‌ که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت. به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی‌ و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد. 

آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهالی محل دریافتم که در اشتباه بوده‌ام و این شهر مردمانی نیک دارد. 

در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفون قرار گیرد. در ابتدا از این که تاخیر داشت عذر خواهی‌ کرد و سپس گفت که به یاد دارم زمانی که پدر پابلو وارد شهر شد، من اولین کسی‌ بودم که برای اعتراف مراجعه کردم ...

چنار عباسعلی

آورده اند که حرمسرای عریض و طویل" ناصرالدّین شاه" هر روز شاهد دعوا و رقابتهای پنهان و آشکار بود، روزی کنیز یکی از بانوان حرم، مرتکب خلافی میشود و از آنرو که میدانست بانو عصبانی خواهد شد و تنبیهش میکند، تا قبل از آنکه خبر به او رسد خود را به" ری" رسانده و در" عبدالعظیم" بست مینشیند، خبر بست نشینی کنیزک که به شاه میرسد از بانوی حرم میخواهد، گناه کنیز را ببخشد؛ البته این بست نشینی و خروج کنیز از حرم، شاه را بفکر میبرد که چاره ای کند تا اهل حرم بهنگام حوادثی این چنین پا به خارج حرم نگذارند و در همان اندرونی، امکان بست نشینی برایشان فراهم باشد!

فکر بکری به ذهن شاه رسید، بانوئی گیس سپید از اهل حرم را دستور داد تا بدروغ این خبر منتشر کند که خوابنما شده و به او خبر داده اند که در پای چنار کهن سال" گشن شاخ" در توی محوطه اندرونی امامزاده ای بنام" عباسعلی" مدفون است.


این خبر که در حرم پیچید،همه خوشحال از اینکه امامزاده ای در اندرون دارند از شاه خواستند که دور چنار را نرده کشد و علم و کُتل آویز کند.

شاه دستور داد اطراف چنار نرده کشیدند و اینگونه شد که آنجا را "چنار عباسعلی" نام گذاشتند، هر که حاجتی داشت و مبتلا به گرفتاری میشد رو به امامزاده تازه کشف شده میآورد و دخیل میبست.

زنهای شوهر مُرده، کنیزکان کُتک خورده، یتیمان درد کشیده، مقروضان گرفتار شده، راه ماندگان دست خالی مانده، عاشقان بوصال نرسیده، خلاصه هر مصیبت کشیده ای رو بسوی چنار عباسعلی آورد و کم کم پاتوق هر چه بدبخت و بیچاره و درمانده ای شد!

"ناصرالدین شاه" هر چند این حیله بخرج داد تا گرفتاران اهل حرم برای بست نشینی ناچار به خروج از حرم نشوند اما بمرور این امامزاده صاحب شجره نامه و زیارتنامه و برو و بیائی شد تا در پناه این قداست ساختگی، آنچه که مردم از ظلم و بیعدالتی شاه سراغ داشتند را فراموش کنند


علم ها و کُتل های برافراشته و پارچه های تکّه تکّه شده و گره خورده بر شاخه های چنار قداست یافته و دیگ های آش و پلو نذری در پای چنار و دعاها و وردهای ساخته شده نیز کم کم مردم را مشغول به آنجا کرد.

چنار عباسعلی نمادی است از "قداست های ساختگی" که بی شک ریشه هائی عمیق در جهل و نادانی توده مردم دارد و همپای آن به رویش خود ادامه می دهد.

نکاتی که در همسرداری معجزه می کند

اگر در زندگی زناشویی این ۴۰ گزینه را انجام دهید مطمئن باشید که شما بهترین همسر دنیا خواهید بود.
 
1- شاد باشیم؛ شاد بودن همیشه ارزشمند است، پس سعی کنیم خود را خوشحال و سرحال نشان دهیم تا خستگی را از تن شریک زندگی خود دور کنیم.

۲- صبور باشیم؛ اگر رفتار همسرمان را خوشایند نمی‌دانیم بهتر است با حوصله و تأمل و در شرایط مناسب او را از چگونگی رفتارش آگاه کنیم.

۳- منطقی رفتار کنیم؛ مسایل را منطقی و درست بررسی کنیم و به جای منافع شخصی، مصالح زندگی مشترک را در نظر بگیریم و بی‌طرفانه قضاوت کنیم.

۴- کم توقع باشیم؛ از همسرمان آن‌قدر انتظار داشته باشیم که بتواند به انتظارات پاسخ دهد.

۵- مثبت‌نگر باشیم؛ با بیاد آوردن لحظات شیرین زندگی بدبینی را از خود دور کنیم، به رفتارهای خوب همسرمان بیشتر بیندیشیم و جنبه‌های خوب زندگی را فراموش نکنیم.

۶- خوش‌بین باشیم؛ داشتن نگاه خوش‌بینانه به زندگی و اطرافیان باعث ایجاد آرامش و بذل محبت و عاطفه می‌شود.

۷- یک‌دل باشیم؛ درک متقابل موجب ایجاد تفاهم می‌شود و یکدلی به وجود می‌آورد.

۸- شنونده ی خوبی باشیم؛ هنگامی که همسرمان با ما صحبت می‌کند حتی‌الامکان به چشمان او نگاه کنیم و یا با اشاره و سرتکان دادن نشان دهیم که به حرف‌های او توجه داریم.

۹- مشوق همسر خود باشیم؛ برای رفتارها و صحبت‌های همسرمان ارزش قائل شویم و با یادآوری موقعیت‌های موفق گذشته ، او را تشویق کنیم تا آینده ی بهتری داشته باشد.

۱۰- به پیشرفت یکدیگر اهمیت دهیم؛ آنقدر صمیمی باشیم که پیشرفت و ترقی همسرمان یکی از آرزوهای ما باشد، در حقیقت اولین کسی که از این پیشرفت سود می‌برد ما هستیم.

۱۱- خوش قول باشیم؛ برای حرف‌ها و قول‌های خود ارزش قائل شویم و خود را در مقابل آنها مسوول بدانیم خوش‌قولی نشانه ی احترام به خود و همسر است.

۱۲- به شخصیت همسرمان احترام بگذاریم و حرمت یکدیگر را نزد خانواده و دوستان و … حفظ کنیم.

۱۳- ارتباط کلامی و عاطفی خود را حفظ کنیم؛ سعی کنیم با همسر خود درباره ی مسائل مختلف گفتگو کنیم. صحبت کردن بهترین راه آگاهی از افکار و احساسات همسر می‌باشد.

۱۴- با یکدیگر مهربان باشیم؛ همسرمان را جزئی از وجود خود بدانیم، محسناتش را بازگو کنیم، برایش خوبی بخواهیم و در راه کمک به همسرمان تمام تلاش خود را به کار ببریم. با مهربانی می‌توانیم مالک قلب‌های یکدیگر باشیم و رابطه ی گرم و صمیمی بر قرار کنیم.

۱۵- محبت‌پذیر و قهر گریز باشیم؛ منش توأم با مهربانی و دوری از قهر و کینه صفت همسران فداکاراست. تلاش کنیم که آیینه ی زندگیمان شفاف و بدون غبار کدروت باشد.

۱۶- راستگو باشیم؛ صداقت و راستی از بهترین سرمایه‌های زندگی مشترک است. هرگز نباید به دروغ و نیرنگ متوسل شویم حتی اگر حقیقت به نفع ما نباشد. فراموش نکنیم که دروغ پایه‌های زندگی را سست می‌کند.

۱۷- محیط خانواده را با صفا کنیم؛ فضای عاطفی خانواده باید چنان مطلوب و دوست داشتنی باشد که همسرمان در آن احساس رضایت خاطر کند و از امنیت روانی برخوردار باشد.

۱۸- به ارزش‌های دینی، اخلاقی و خانوادگی پایبند باشیم؛ ارزش‌ها از ارکان و ستون‌های اصلی خانواده محسوب می‌شوند و مقید بودن به ارزش‌ها موجب دوام و استحکام خانواده می‌شود و اصالت آن را حفظ می‌کند.

۱۹- به نیازهای همسر توجه کنیم؛ رفتار دلنشین و توأم با متانت موجب می‌شود خواسته‌های خود را به راحتی بیان کند.

۲۰- بهداشت روانی همسر را تأمین کنیم؛ در سایه ی سلامت جسمی و روانی می‌توانیم به هدف‌های خود برسیم، بنابراین باید به رفتار او توجه نماییم و از افسردگی و خمودیش جلوگیری کنیم.

۲۱- با یکدیگر مشورت کنیم؛ هر یک از همسران باید حق داشته باشند نظر و پیشنهاد خود را بیان کنند. با مشورت کردن، راه رسیدن به زندگی سالم کوتاه تر می‌شود.

۲۲- قدرشناس باشیم؛ از همسرمان به خاطر انجام وظایف، مسوولیت‌ها و همکاری‌هایش قدردانی کنیم برای ابراز سپاسگزاری و تشکر به کلمه‌های خاصی نیازمند نیستیم!

۲۳- احساس مسوولیت داشته باشیم؛ هر یک از همسران باید خود را در مقابل کاری که برعهده گرفته‌اند متعهد بدانند و از انجام دادن آن شانه خالی نکنند.

۲۴- برنامه‌ریزی کنیم؛ در حقیقت برنامه‌ریزی به زندگی خانوادگی نظم و سامان می‌بخشد.

۲۵- الگوی خوبی باشیم؛ طوری رفتار کنیم که الگوی رفتاری مناسبی برای همسر و فرزندان خود باشیم.

۲۶- خود را به جای همسرمان بگذاریم؛ دنیا را از دریچه ی نگاه او ببینیم و از خود بپرسیم : «اگر من جای او بودم چه می‌کردم؟»

۲۷- به خواسته‌ها و افکار یکدیگر احترام بگذاریم؛ فراموش نکنیم که ازدواج پیمان همکاری و تشریک مساعی است.

۲۸- میانه رو و متعادل باشیم؛ حضرت علی (ع) فرموده‌اند «خیرالامور اوسط‌ها»، پس اگر در تمام امور زندگی (خوردن، خوابیدن، مسافرت و حتی محبت کردن و…) اعتدال را رعایت کنیم کمتر دچار مشکل می‌شویم.

۲۹- با جملات زیبا از همسر خود دلجویی کنیم؛ یک جمله ی شورانگیز می‌تواند طوفانی از خشم وغضب و نفرت را خاموش کند و بنای زندگی را از خطرات گوناگون دور سازد.

۳۰- روابط زناشویی را بسیار مهم بدانیم؛ عدم توجه به این روابط موجب ایجاد مشکلات مختلف خانوادگی، روحی و روانی برای هر یک از طرفین می‌شود و زندگی را با خطرهای جدی روبرو می‌کند.

۳۱- به همسر خود بگوییم که من به خاطر عشق به تو همه ی سختی‌های زندگی‌مان را می‌پذیرم چنین جملاتی باعث دلگرمی او می‌شود.

۳۲- همسر خود را راضی کنیم؛ باید طوری رضایت همسرمان را جلب نماییم که مطمئن باشیم هیچ وقت ما را ترک نمی‌کند و یا در هیچ مشکلی ما را تنها نمی‌گذارد.

۳۳- با متانت و صداقت قبول کنیم که در بعضی از کارها همسرمان شایسته‌تر است.

۳۴- برای سخن و پیشنهاد همسرمان احترام قائل شویم و خود را عقل کل ندانیم. باور داشته باشیم که همیشه همه چیز را همگان دانند.

۳۵- سختی‌ها و مشکلات محیط کار را در حد ضرورت با همسرمان در میان بگذاریم؛ هم فکری بار مشکلات را سبک‌تر می‌نماید.

۳۶- فرمان ندهیم؛ نباید خانه را به پادگان تبدیل کنیم، متوجه باشیم که خانه کانون عشق و محبت است نه محل یکه تازی و خشونت.

۳۷- تعصبات غلط و افکار مزاحم را از خود دور کنیم؛ افکار مزاحم مانند خوره، سلامت روانی انسان را از میان می‌برند. بهتر است به جای اعمال تعصبات دست و پاگیر انرژی خود را صرف توجه به همسر و خانواده نماییم.

۳۸- از ازدواج خود اظهار پشیمانی نکنیم؛ زندگی و روابط خود را با دیگران مقایسه نکنیم و از یاد نبریم که زندگی هر کسی مطابق سلیقه و عقل و درایت او اداره می‌شود.

۳۹- روی نقاط ضعف همسر خود انگشت نگذاریم؛ هر فردی ممکن است در موارد مختلف دچار ضعف باشد آشکار کردن و بزرگ جلوه‌دادن این نقاط ضعف موجب ایجاد کدورت می‌شود. هرگز نباید از نقطه ضعف‌ها به عنوان اسلحه‌ای برای سکوت یا شکست دادن همسر استفاده کنیم.

۴۰- مقابله به مثل نکنیم؛ از رفتارهای تلافی جویانه بپرهیزیم و سعی کنیم به جای مقابله به مثل، رفتار مناسب را به او یادآوری نماییم.

28 جمله زیبا از دکتر حسابی

چهار اصل پیشرفت: مردانگی، عدالت، شرم و عشق است. 


زندگی، یعنی پژوهش، و فهمیدن چیزی جدید. 

 

عشق، به وجود آورنده اعمال زیباست. 

 

کار کنیم، زحمت بکشیم، از سرمایه چیزی کم نداریم. 

 

احساس اجبار به فداکاری، لازمه زندگیست. 

 

انجام وظیفه، لازمه جهش بسوی پیشرفت است. 

 

تقلید از غرب، خطری است جدی، که چشمه های نبوغ را، خشک می کند. 

 

یک عمل درست، بهتر است از هزار نصیحت. 

 

بزرگترین خوشحالی من در زندگی : هوش و استعداد جوانان ایرانی است. 

 

راه پیشرفت، ارزش نهادن به علم و تحقیق، احترام به معلمین، اساتید، دانش آموزان و دانشجویـان است. 

 

سادگی و عشق از عوامل پیشرفت است، که در قلب ما ایرانیان است. 

 

هرچه انسان ،وجود ارزشمندتری داشته باشد به همان اندازه مودب و فروتن است. 

 

فعال باشیم، ولی ملایم، عادل باشیم، ولی با گذشت. 

 

جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب می شود و هر کس بخواهد خانه اش را آباد کند باید در ویرانی مملکتش بکوشد. 

 

هنر، با احساسات آدمی بازی می کند. 

 

عشق زندگی را به شیوش می آورد. 

 

هنر، چاشنی زندگیست.  

 

ایران، جزیره هوش و ذکاوت است. 

 

شخصیت یک ملت را، ادبای آن ملت می سازند 

 

طنز در مملکت ما، یک مقاومت ملی است، و همیشه حافظ ایران بوده است. 

 

موسیقی خوب ایرانی، یک طرز تفکر است. یک فلسفه است، و بیان یک آرزوست. 

 

داشتن هدف، و رفتن به دنبالش، خوب است ولی عاشق هدف بودن و گرفتار شدن چیز دیگری است 

 

با بچه ها، با اطمینان رفتار کنید تا قابل اطمینان بار بیایند، و قابل اطمینان شوند. 

 

دولت، وظیفه دارد، خوشحال کنندگان مردم را، تشویق کند. 

 

باید جوانان، حفظ سازمان را، آموزش داد. 

 

سازماندهی، لازمه و خواسته الگوی پیشرفت است. 

 

حفظ سنن اعتقادی، ملی و نبوغ نژادی، واجب است. 


نظامی که، دارای سازمان باشد، چارچوبی استوار دارد. 


علی که بود؟

علی کسی بود که :

طلحه و زبیر، به بهانه حج، مدینه را ترک کردند تا در مکه به عایشه بپیوندند و جنگ راه بیندازند. به آن دو گفت “میدانم حج نمی روید!

 اما با این وجود نه جلو رفتنشان را گرفت، نه به جرم فتنه گری در خانه حبسشان کرد، و نه اصلا بر سابقه جهادشان خط کشید.


علی کسی بود که : 

شب جنگ جمل، زبیر را صدا زد و با ذکر خاطره برادری سابقشان و سابقه جهادشان با هم در محضر پیغمبر، دل او را لرزاند

و از جنگ منصرفش کرد ،سلاحش “کلمه” بود.


علی کسی بود که :

سعد ابن وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه خرابش کرد، نه در خانه حبسش کرد و نه حتی علیهش سخن گفت.


علی کسی بود که:

میگفت نباید چیزی را از شما پنهان کنم جز در جنگ.


علی کسی بود که :

مردم که میگفت فقط مسلمانها را نمی گفت.

خودش به صراحت گفت که “مردم یا با ما همدین اند یا همنوع” یعنی حرمت و حقوق همه باید محفوظ باشد.


علی کسی بود که :

به قاضی چنان امنیت و استقلالی داده بود که علیه خودش حکم کرد!


صورتش را نزدیک آتش می برد و می گفت بچش علی، این سزای حاکمیست که مردمش را فراموش کند.